کد مطلب:154214 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:148

مختار وارد جنگ می شود
مختار خبر شد كه مصعب و سپاهیانش از طریق شط بطرف كوفه می آیند با جمعی رفت و آب شط را در نهرهای فرعی انداخت تا آن كه آب شط قطع شد و كشتی های ایشان به گل نشست، ایشان از كشتی خارج شدند و بر اسب ها سوار و عازم كوفه گردیدند.

مختار كه دید از این نقشه هم نتیجه ای نگرفت در حروراء سر راه مصعب توقف كرد و آنجا را لشگرگاه قرار داد مصعب رسید و در مقابل مختار صف آرائی نمود.

مختار در مقابل هر یك از قبائل پنجگانه بصره مردی از یاران خود را فرستاد، سعید بن منقذ كه رئیس میسره سپاه مختار بود در مقابل قبیله بكر بن وائل فرستاد كه رئیس ایشان مالك بن مسمع بكری بود.

عبدالرحمان بن شریح شبامی را كه رئیس بیت المال مختار بود به سوی مالك بن منذر رئیس قبیله عبدقیس گسیل داشت.

عبدالله بن جعده را برای قیس بن هیثم قبیله عالیه تعیین كرد.

مسافر بن سعید بن نمران را به سوی زیاد بن عمرو عتكی رئیس ازد روانه كرد سلیم بن یزید كندی كه فرمانده میمنه سپاه بود با احنف بن قیس رئیس بنی تمیم رو به رو شد.

وسائب بن مالك اشعری را در مقابل محمد بن اشعث كه رئیس كوفیان بود كه به


مصعب پیوسته بودند، قرار داد و خود مختار در میان بقیه اصحاب و سپاهیان كوفه قرار گرفت.

جنگ شروع شد و هر كس با رقیب و شخص مخالف و مقابل خود به جنگ پرداخت.

عبدالرحمان بن شریح و سعید بن منقذ كه فرمانده میسره مختار بودند با سپاهیان خود به دو قبیله عبدقیس و بكر بن وائل حمله كردند و جنگ سختی نمودند،. عبدالرحمان و سعید دو فرمانده مختار گاهی با هم می جنگیدند و گاهی یكی بجنگ می پرداخت و دیگری استراحت می كرد تا آن ها برمی گشتند دسته دیگر حمله می كردند.

مصعب دید كه قبیله های عبدقیس و بكر بن وائل سخت به زحمت افتاده اند.

مهلب را گفت: چه انتظار می كشی مگر نمی بینی كه این دو قبیله چه می كشند؟

با یاران خود حمله كن، مهلب گفت: در انتظار فرصت هستم.

مختار عبدالله بن جعده را فرمان داد تا به جمعیتی كه رو به رویش قرار دارند حمله كند عبدالله حمله سختی نمود و لشگریان مصعب و قبیله عالیه را چنان مجبور به عقب نشینی كرد كه تا جایگاه مصعب تبدیل به میدان جنگ شد، مصعب كه مرد شجاعی بود و از فرار ننگ داشت زانو بر زمین نهاد و شروع به تیراندازی نمود و سپاهیان نیز همراه وی ساعتی جنگیدند تا آن كه عبدالله و سپاهیانش به جای خود برگشتند.

این وقت مصعب بسراغ مهلب كه ریاست دو خمس از اخماس بصره را به عهده داشت كه پرجمعیت ترین و مجهزترین اخماس و قبایل بصره بودند فرستاد و گفت: بی پدر تا كی انتظار می كشی؟

مهلب اندكی تأمل كرد و آنگاه به سپاهیان خود گفت: تمام سپاهیان امروز می جنگیدند و شما استراحت كردید وآن ها هم خوب به میدان آمدند اكنون نوبت شما است حمله كنید و صبر را پیشه نمائید؟ حمله سختی بر سپاه مختار كردند و آنان را سخت در منگنه گذاشتند، این وقت كسانی كه واقعا بخونخواهی امام علیه السلام می جنگیدند تحریك شدند!

عبدالله بن عمرو نهدی كه از یاران علی علیه السلام بود و در صفین در ركاب آن حضرت شركت داشت، سر به آسمان نمود و گفت: پروردگارا امروز بهمان نیت می جنگم كه در لیله خمیس در صفین جنگیدم، خدایا از كردار مردم بصره بیزارم، سپس حمله كرد و آن قدر


جنگید تا كشته گردید.

مالك بن عمرو كه فرمانده پیادگان بود مشغول جنگ شد اسبش را آوردند سوار شد و به جنگ پرداخت، تا آن كه سپاه مختار سخت از هم پاشیدند با خود گفت: سواری را می خواهم چه كنم، به خدا قسم در اینجا كشته شوم بهتر از آن است كه در خانه ام كشته گردم فریاد كشید: صاحبان بصیرت كجایند، آنانكه صبر و تحمل را پیشه نمودند كجایند؟ با این اعلان در حدود پنجاه نفر گردش جمع شدند، نزدیك غروب بود كه سپاه محمد اشعث حمله كردند، دو نیرو با تمام قوا می كوشیدند تا آن كه شب فرارسید و جنگ متاركه گردید محمد اشعث و مالك را در یك جا كشته یافتند، سپس چهار نفر را احتمال دادند كه محمد اشعث را كشته باشد.

سعید بن منقذ با جمعی از قبیله اش كه در حدود هفتاد نفر بودند شروع به جنگ نمودند تا همه كشته شدند.

سلیم بن یزید كندی با نود نفر از بستگانش به جنگ پرداختند و آن قدر جنگیدند تا سلیم كشته شد و یارانش پراكنده شدند.

مختار خود در جلو كوچه شبث مشغول جنگ شد و تصمیم گرفت از آن نقطه حركت نكند تا جنگ به نفع یك طرف پایان پذیرد تمام شب را تا صبح جنگیدند و افراد زیادی از یارانش كشته شدند مخصوصا افراد بسیاری از حافظان و قاریان قرآن در آن شب كشته شدند و اكثر سپاهیانش از اطرافش پراكنده گردیدند، مخصوصا قبیله همدان سخت پافشاری كردند تا بالاخره دیدند كاری از پیش نمی برند به مختار پیشنهاد كردند كه جمعیت رفته اند چه خوب است شما هم به قصر پناه ببرید.

بناچار از جنگ دست كشیده و وارد قصر حكومتی شدند [1] .


[1] طبري 752:8 كامل 270:4.